لبیک همه چیز از همه جا برای بچه مسجدی ها
|
|
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ برچسبها: لبخند, جبهه, خاطره, شهید, جنگ, [ شنبه 28 مرداد 1391
] [ 21:42 ] [ دانیال عادل فر ]
از دیر باز، یعنی از زمان کودکی، بعضی از داستانها برایم جالب توجه بود، مخصوصاً داستان هایی که پیرامون مرگ و جهان پس از آن می شنیدم. از میان همه آن داستانها، قصه هایی که بیشتر جلب توجه می کرد، قصه هایی بود که مربوط به زنده شدن مردگان و نپوسیدن جسدهای شان ، گفتگوهای آنان با زندگان و... بود و حقیقتاً اسراری در عالم خلقت است، که نفس کودکانه و بی غل و غش، به سوی آن رموز تمایل دارد و الا سست ایمانی ما، که از بزرگی، بی عقلی کودکانه را در چنته داریم؛ کم مانده تا منکر وجود خودمان شود ، شک در تمام وجودمان رخنه کرده ، سست عنصری بیداد می کند از خود خویش، دور مانده ایم ، چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند ، چنان در لاک خود تنیده ایم که گویا هیچ ، اما حقیقت چیز دیگری است ! چشمها را باید شست و افق های بلند را باید دید ، آن سوی عالم همه حق است ، مگر نشنیده ای پدر بزرگ را که در قبر گذاشتند و تلقین می خواندند ، می گفتند اعلم یا فلان بن فلان ان الموت حق و ان الناکر و النکیر حق .... (برای دیدن متن کامل به ادامه مطالب بروید) برچسبها: جسد, شهید, پوسیدن, لبیک, جبهه, [ سه شنبه 6 تير 1391
] [ 13:22 ] [ دانیال عادل فر ] |
|